جدول جو
جدول جو

معنی حسن میرزا - جستجوی لغت در جدول جو

حسن میرزا
(حَ سَ)
برادر بزرگتر شاه عباس بود. صادقی کتابدار او را به حسن صورت توصیف کرده و شعری به وی نسبت کرده است. رجوع به مجمع الخواص ص 26 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

نام دیگر سلطان اویس میرزا است، وی پسر سلطان محمودمیرزافرزند سلطان ابوسعید گورکانی و مادرش سلطان نگار خانم میرزاعمر شیخ است، تولد آن شاهزاده در دارالسلطنۀ سمرقند بسال 856 هجری قمری اتفاق افتاد که موجب بشاشت خاطر پدر گردید، (از حبیب السیر ج 4 چ خیام ص 98)
وی از سلالۀ تیموریان است و پسر سلطان محمد میرزا بن سلطان ابوسعید میرزا و پسر عموی بابرشاه میباشد، وی سالها حاکم بدخشان بود و بسال 927 هجری قمری درگذشت، (از قاموس الاعلام ترکی ص 2020)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ مُ سِ)
ابن سلطان حسین میرزا بن سلطان ابوسعید گورکان. او از جانب پدر بجنگ محمد ایلچی بوغا مأمور و او راهزیمت کرد و هر کرّتی در رکاب پدر بدفع سلطان مسعود میرزا و کرّت دیگر بقتال برادر دیگر خویش سلطان بدیع میرزا فرمان یافت. و آنگاه که محمدحسین میرزا به سال 904 هجری قمری عزم تسخیر استرآباد کرد و مظفرحسین گورکان را بشکست و سلطان حسین میرزا با امیر محمد برندق برلاس و امیر کمال الدین حسینعلی جلائر بقصد تنبیه و تنکیل محمدحسین میرزا باسترآباد رفتن خواست، ابوالمحسن میرزابا پدر مخالفت کرد و آن عزیمت بتأخیر افتاد و سلطان به مرو شاه جهان رفت و سپس ابوالمحسن میرزا از دست پدر بحکومت مرو شاه جهان منصوب گشت و با برادر اعیانی خود محمدمحسن میرزا که حاکم ابیورد بود یکی شده و بمخالفت پدر برخاست و سلطان بتن خویش بدفع غائلۀ پسران بمرو شد و شهر را محاصره کرد و مدت محاصره دیر کشیدعاقبت میان پدر و پسر صلح گونه ای افتاد. و بار دیگر ابوالمحسن میرزا با برادر خود کپک میرزا (محمدحسن) متحد شده با شش هزار سپاهی قصد هرات کرد و سلطان حسین میرزا محمدولی بیگ را حکومت هرات داد و خود بمقابلۀ دو پسر بجانب ابیورد کشید و جنگی صعب میان پدر و پسران روی داد و در آخر کپک و ابوالمحسن بهزیمت شدند و در حدود سنۀ 906 ابوالمحسن میرزا به قصد اعتذار و انابه بهرات نزد پدر شد و او رقم عفو بر عصیان وی کشید و بار دیگر حکومت مرو داد. پس از مرگ سلطان حسین میرزا وتشتت کلمه برادران آنگاه که محمدخان شیبانی 913 هجری قمری بخراسان درآمد ابوالمحسن میرزا با برادر خود محمدمحسن میرزا در جنگی با سپاه اوزبک بنواحی طرق خراسان اسیر و سپس بقتل رسیدند. و از ابوالمحسن میرزا پسری به نام سلطان محمد بایقرا برجای ماند سه ساله و امراءوی را از میدان جدال بگریزانیدند و در زمان شاه اسماعیل بهادرخان صفوی مردم نسا و باورد او را بسلطنت برداشتند و از جانب پادشاه صفوی امیر نظام الدین عبدالباقی و محمدبیک استاجلو بدفع آن فتنه مأمور شدند و حمات او هزیمت یافته و سلطان محمد نیز بگریخت و ظاهراً چند سال پس از این وقعه بمرگ طبیعی درگذشت. رجوع به حبیب السیر: ج 2 ص 266، 269، 271، 278، 279، 280، 284، 300، 308، 310، 313، 314، 315، 317و 366 شود
لغت نامه دهخدا
(مُ حَمْ مَ حَ سَ)
پسر محمدعلی شاه و برادر احمدشاه قاجار و ولیعهد اوست پس از خلعاحمدشاه به اروپا تبعید شد و چند سال بعد درگذشت
لغت نامه دهخدا